طنین طنین ، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 24 روز سن داره

طنین بلا

شیرین زبونی خانم خانما

عسلکم دیگه حسابی داری شیرین زبون میشی و میتونی هر چیزی که تو ذهن کوچولوت میگذره رو بفهمونی و با اطرافیانت ارتباط برقرار کنی . وقتی مشغول بازی کردن هستی برای خودت شعر میخونی نمیدونم کدوم یکی از شعرهایی رو که برایت میخونم رو دوست داری و با خودت زمزمه میکنی وقتی من رو میبینی یا یه لبخند قشنگ بهم میزنی و یا اینکه سریع میای بغلم میکنی و لپت رو میاری جلو تا من بوست کنم و نمیدونی که این بوس شیرینترین بوسه تو دنیاس. هر کس بهت میگه بگو ندا سریع میگی مامامی یعنی مامانی اگر بگن بگو نوید میگی بابا بی یعنی بابایی به خاله پگاه میگی بِ دا بهروز رو بی رو صدا میکنی یه وقت هایی بابا نوید رو بابا بَبید صدا میکنی ...
31 ارديبهشت 1392

رنگین کمان

جمعه عصر حسابی حوصله مون سر رفته بود. به بابا نوید گفتیم بریم یه چرخی بزنیم تا حالمون خوب بشه که از شانس ما بارون شروع کرد به باریدن اما چون ما دیگه حاضر شده بودیم تصمیم گرفتیم با ماشین بریم بیرون بعد کلی چرخیدن و ذوق کردن تو از دیدن بارون رفتیم سمت خونه عمو مجتبی اینا که با یه صحنه خیلی زیبا روبه رو شدیم و اون چیزی نبود جز رنگین کمون زیبا که کاملا قوسش رو میشد دید و نمیدونی که من چقدر خوشحال شدم چون خیلی وقت بود که دیگه بعد از بارون رنگین کمونی دیده نمیشد از بس هوا کثیف بود . ما سریع پیاده شدیم و حسابی عکس انداختیم ازش که برات میذارم تا بزرگ شدی ببینی چقدر قشنگ بود عزیزم.     ...
21 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

عسل مامان برای اولین بار موهات رو جمع کردم با کش و اونقدر ذوق کردم که سریع ازت عکس انداختم خودت ببین چه ناز شدی.    ...
17 ارديبهشت 1392

چکاپ چکاپ

عزیزم مبارک باشه بزرگ شدنت وقتی رفتیم دکتر میدنستم که نباید خیلی توقع داشته باشم که وزنت زیاد شده باشه  اخه این مدت کم غذا شدی و برای دندون در اوردنت حسابی لاغر شدی که حدسم درست بود 300 گرم وزن از دست دای ولی بجاش قدت حسابی بلند شده و شدی 80 سانت و دور سر هم 0.5 سانتی بزرگ شده بود . بخاطر همین دکتر برات شربت زینک نوشت و گفت باید مولتی ویتامین ها رو برات ادامه بدیم تا وزنی که از دست دای رو دوباره برگردونیم انشالله.      وزن     :     10600 قد :     80 دور سر :    46.5  ...
16 ارديبهشت 1392

مهمونی ... مهمونی

روز دوشنبه طنین وقت دکتر داشت و از اونجایی که خونه خاله ساجده اینا نزدیک به دکتر بود ما هم از صبح رفتیم خونه اونها. اول شما بچه ها خیلی خوب و منطقی برخورد کردین اما نمیدونم چی شد که یهو متین کلا با طنین سرجنگ گذاشتند و طنین هم که خیلی نازک نارنجی بود همش از متین فرار میکرد و متین هم با مورچش ( ماشین کوچولویی که سوار میشد) دنبال طنین میرفت تا باهاش تصادف کنه خلاصه که بعد از نهار و رفتن دوباره بابا ها سر کارشون من و خاله ساجده بها هر ترفندی بود شما ها رو خوابوندیم تا وقتی میریم دکتر بد اخلاق نباشین. بعد از دکتر یکم با خاله تو پاساژ بوستان چرخ زدیم اما چون بابایی ها نبودن و تنهایی هم سخت بود نگهداشتنتون به بابا نوید زنگ زدم که بیاد دنبالمون و...
16 ارديبهشت 1392

روز مادر مبارک...

به تمام دوستان خوبم که زنانی فداکار و مادرانی مهربان هستند این روز را تبریک عرض میکنم و مهمتر از همه مادر خوب و صبورم که همیشه  هم سنگ صبور من بوده و هست. مادر دوستت دارم   ...
14 ارديبهشت 1392

تولد تولد...تولد مامان ندا

سلام سلام  اینبار تولد شده اما تولد مامان ندا ...... مامانی تولدت ممممبببببببااااااارک روز 13 اردیبهشت تولدت مامانی بود و چون ما میخواستیم همه دور هم باشن تولد رو یک روز زودتر گرفتیم و دایی بهروز و زن دایی مهنوش همراه دایی شهروز و البته خاله پگاه و عمو حامد و... پنجشنبه شب اومدن خونمونو جای همگی خالی که کلی خوش گذشت به من که بیشتر از همه چون از بغل دایی بهروز و خاله پگاه جدا نمیشدم و همهجور شیطونی که بلد بودم رو انجام دادم و در اخر هم یک رقص خوشگل برای مامان ندا کردم که پیامدش فشار ها و بوسها بود که بعضی هاش هم درد داشت اما خوب بود. بابا نوید هم سنگ تموم گذاشته بود و از طرف هر دوتاییمون یه کادوی خوشگل برای مامانی خ...
13 ارديبهشت 1392

در اوردن دندون ها.

عزیز دلم چند وقتیه که خیلی لاغر شدی و حال مزاجیت هم خوب نیست و مدام داری انگشتت رو میجوی میدونم که میخوای دندون در بیاری و میدونم که چقدر اذیت میشی ولی کاری از دستم بر نمیاد و باید همه نی نی ها این مرحله رو رد کنن تا بتونن مثل مامان و بابا هاشون غذا بخورن و امید وارم که زودتر دندونها از زیر لثه ات در بیاد تا کمی راحت بشی . بدون که تو تمام مراحل زندگیت من در کنارتم و دوستت دارم عشقم ...
11 ارديبهشت 1392

حرف زدن خانم خانما!!!

عزیز دلم ...دختر ناز و خوشگلم ... نمیدونی چه بلایی شدی ، اصلا نمیذاری من به کارام برسم و توقع داری که همیشه باهات بازی کنم و بهت توجه کنم.! اخه دخترکم مامانی هم کار داره باید برای بابایی شام درست کنم و خونه رو تمیز کنم امان و امان از دست شما نی نی های وروجک... اما بازم عاشقتم. خانم خانما دیگه داری برای خودت حسابی بزرگ میشی و حرفها و کلمات جدید رو زود تکرار میکنی و یاد میگیری.  بگی وقتی که عکسات رو رو دیوار میبینی سریع میگی نَ نین اسم نی نی عمو وحید رو میگی ااااا تی   برای هواپیما یه اسم جدید گذاشتی     هَ وا هو  وقتی چیزی رو بخوای میگی بِیا بِیا زنگ در خونه رو که میزنن م...
11 ارديبهشت 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به طنین بلا می باشد